ما ز سربازان گمنام ولی هستیم و بس ...
ما همه جان برکف سید علی هستیم و بس ...
وای اگر رهبر دهد حکم جهاد و جنگ را ...
میکشم من داعش و وهابیه دل سنگ را ...
حال میگویم خدایا با تمام شور و شین ...
عاشقم بر نائب مهدی و بر پیر خمین ...
نوکر رهبرم و دارم فقط من یک ولی ...
عبد مولا حیدر و پور گلش سید علی ...
سلامتی رهبرمان صلوات...
اللهم صل علی محمد وآل محمد
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
استاد رائفی پور : گاهی با خودم فکر میکنم که دوست داشتم در زمان کدام امام به دنیا می آمدم و یاری اش میکردم؟ یک موقع میگفتم زمان امام حسین(ع) می بودم، یک موقع میگفتم زمان امیرالمؤمنین می بودم، میگفتم نه اقا امام حسن مجتبی خیلی مظلوم بود، زمان ایشون می بودم اما دودوتا چهارتا کردم دیدم بهترین موقع، همین زمانه !!! چون هرچه فکر میکنم میبینم سخت ترین کار همین امروزه، بیشترین اَجر هم همین امروزه. فرق ما با امت ائمه دیگر در این است که آنها دیدند و عاشق شدند، ما ندیده عاشق شده ایم . شما خودتان را بزارید جای خدا، این عدل است که هر دوتای اینها باهم برابر باشند؟ نه، روایت داریم منتظران مهدی(عج) ثواب شهادت 70 نفر در رکاب پیامبر (ص) در بدر و احد را دارند.َ
در عدد چهل، رازى نهفته است در باب اين عدد، روايات بسيارى آمده است كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم حضرت مهدى ( ع ) در سن انسان چهل ساله ظهور مى نمايند ( 1 ) و چهل روز قبل از قيامت از دنيا خواهد رفت هركس چهل صبح، دعاى عهد را بخواند از ياران حضرت ولى عصر ( ع ) قرار مى گيرد ( 2 ) بسيارى از صالحان، چهل شب جمعه از مسجد كوفه به مسجد سهله رفته ويا چهل شب چهارشنبه در مسجد سهله بيتوته كرده وتضرع و عبادت مى كردند تا به فيض ديدار حضرت نائل شوند ( 3 ) بسيارى نيز براى ملاقات با حضرت نذر مى کنند تا چهل شب جمعه به مسجد جمكران بروند. حضرت على ( ع ) در پاسخ صعصعة بن صوحان، چهل علامت براى آخر الزمان ذكركردند ( 4 ) پيامبرگرامى اسلام ( ص ) در چهل سالگى مبعوث شدند. حضرت موسى ( ع ) چهل شب با خدا خلوت كردند. معمولا عرفا براى خودسازى چله ميگرفتند و برخى علما، چهل حديث اربعين نوشته اند. رسول خدا فرمود: هنگامى كه عيسى ( ع ) از آسمان فرود آيد و دجال را بكشد... تا چهل سال، زندگى پر بار و آسوده اى خواهيد داشت ( 5 ) امام سجاد ( ع ) فرمود: هنگامى كه قائم ما قيام كند، توان و نيروى هر يك از شيعيان ما را، برابر نيروى چهل مرد ميگرداند
1. مفاتيح الجنان، باب سوم.2. آخرين اميد داود الهامى ص 1 39.3. بحارالانوارج 13 ص 06934. ملاحم ابن طاووس ص 0975. غيبة نعمانى ص 317 خصال صدوق ج 52 ص 541 بحارالانوار، ج 52، ص 317.
امام صادق ( ع ) مى فرمايد: حضرت قائم دو غيبت دارد: يكى كوتاه و ديگرى طولانى است. در غيبت نخست، از مكان حضرت كسى آگاه نيست، مگر شيعيان خاص و در غيبت دوم، مكان وى را نمى داند، مگر مواليان خاص آن حضرت. ( 1 ) علامه مجلسى در شرح اين حديث مى نويسد: منظور از موالى خاصه، خادمان و خاندان و فرزندان وى هستند، يا سى نفرى كه همواره همراه حضرت اند ( 2 )ملا صالح مازندرانى مى نويسد: منظور از خاصه موالى، حواريون حضرت هستند. ( 3 ) فيض كاشانى در وافى خاصه موالى را به خدمه حضرت تفسيركرده و تصريح مى كندكه شيعيان در دوران غيبت، به آن حضرت دسترسى ندارند ( 4 )
کافي ج1 ص3402. مرآة العقول ج 4، ص 52.3. شرح کافي ج6 ص2454. وافي ج2 ص416
به رسم هرشب امام زمان (عج) فرمودند درهاى سئوال از چيزهايى را كه براى شما مفيد نيست ببنديد و خود را در مورد دانستن چيزهاى غيرلازم به زحمت نيندازيد، و درمورد تعجيل فرج زياد دعا كنيد زيرا كه موجب فرج خواهدشد.بحارالانوار بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد ♡♡ بيادمولاهرشب باهم ♡♡
سید نعمت الله جزائری شاگرد مقرب علامه مجلسی گوید: من با استادم مجلسی قرار گذاشتم هر کدام زودتر از دنیا برویم به خواب دیگری بیائیم تا بعضی قضایا منکشف شود. بعد از اینکه استادم از دنیا رفت بعد از هفت روز که مراسم فاتحه تمام شد، این معاهده به یادم آمد و رفتم سر قبر علامه مجلسی ، قدری قرآن خواندم و گریه کردم و مرا خواب ربود و در عالم رؤیا استاد را با لباس زیبا دیدم که گویا از میان قبر بیرون شده .! فهمیدم او مرده است و انگشت ابهام او را گرفتم و گفتم : وعده که دادی وفا کن و قضایای قبل از مردن و بعد از مردن را برایم تعریف کن . فرمود: چون مریض شدم و مرض بحدی رسید که طاقت نداشتم ، گفتم : خدایا دیگر طاقت ندارم و به رحمت خود فرجی برایم کن . در حال مناجات دیدم شخص جلیلی (فرشته ) آمد به بالین من و نزد پایم نشست و حالم را پرسید و من شکوه خود را گفتم ، آن ملک دستش را گذاشت به انگشت پاهایم و گفت : آرام شدی ؟ گفتم : آری ، همینطور دست را یواش یواش به طرف سینه بالا می کشید و دردم آرام می گرفت ، چون به سینه ام رسید، جسد من افتاد روی زمین و روحم در گوشه ای به جسدم نظر می کرد. اقارب و دوستان و همسایگان آمدند و اطراف جسد من گریه می کردند و ناله می زدند، روحم به آنها می گفت : من ناراحت نیستم من حالم خوب است چرا گریه می کنید، کسی حرفم را نمی شنید. بعد آمدند جنازه را بردند غسل و کفن و نماز بجای آوردند و جسدم را درون قبر گذاشتند، ناگاه منادی ندا کرد ای بنده من ، محمد باقر برای امروز چه مهیا کردی ؟ من آنچه از نماز و روزه و موعظه و کتاب و… را شمردم ، مورد قبول نشد، تا اینکه عملی یادم آمد، که مردی را به خاطر بدهکاری در خیابان می زدند و او مؤمن بود و من بدهکاری او را دادم و از دست مردم او را نجات دادم ، آن را عرض کردم . خداوند به خاطر این عمل خالص همه اعمالم را قبول و مرا به بهشت (برزخ ) داخل نمود.